امیرمحمد عزیزمونامیرمحمد عزیزمون، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

هدیه ی الهی برای زندگی عاشقانه ما

هفته 36بارداری

1392/7/19 19:12
نویسنده : مهناز
202 بازدید
اشتراک گذاری

کودک شما چگونه تغییر می کند؟

وزن كودك شما هر روز زياد مي شود، تقريبا روزي 30 گرم. وزن او حدود 2700 گرم است و حدود 48.2 سانتي متر طول دارد. موهاي كرك مانند او و همين طور ورنيكس (ماده نسبتا چربي كه بدن او را پوشانده بود و از پوست او در برابر مايع آمنيوتيك محافظت مي كرد) در حال ناپديد شدن هستند. كودك شما همه اين مواد را به همراه ديگر ترشحاتي كه به درون مايع آمنيوتيك مي ريزند، مي بلعد و اين مواد تا زمان تولد در شكم او باقي خواهند ماند. اين مخلوط سياهرنگ كه مكونيوم ناميده مي شود، اولين مدفوع كودك شما را تشكيل خواهد داد.
در انتهاي اين هفته كودك شما كامل شده است. به كودكاني كه در بين هفته هاي سي و هفتم و چهل و دوم به دنيا بيايند كامل مي گويند، به آنها كه قبل از 37 هفته بدنيا مي آيند نارس و بعد از 42 هفته ديررس مي گويند. سر اكثر كودكان در اين مرحله به طرف پايين قرار گرفته است كه براي يك زايمان راحت مناسبتر است. در صورتي كه وضعيت كودك شما به اين شكل نباشد پزشك يا ماما از شما خواهد خواست كه در هفته آينده براي تغيير وضعيت قرار گرفتن كودك در رحم برنامه ريزي كنيد، برخي تمرينات ورزشي به اين چرخش كمك خواهند كرد. بندرت پيش مي آيد كه پزشك يا ماما سعي كنند كه با انجام حركات آرام و نرم از روي شكم وضعيت قرار گرفتن كودك در رحم را تغيير داده و سر او را به طرف پايين برگردانند.

عزیز دل مامانی شما تا تولد فقط ١٨روز فاصله داری و این برای من یعنی یک دنیا هیجان...

پاره ی تنم داره متولد میشه و من هرروز رو میشمرم تا بوی تنش رو استشمام کنم...

گل پسرم همه ی وسایل مورد نیازت رو مامان جون و باباجون تهیه کردن و من و بابایی هم کاملا آماده ی ورودتیم...دکتر برای هفتم آبان ماه بهم نوبت داده تا برم و تو جینگول رو به دنیا بیارم...

از انتظار بابارضا اگه بخوام برات بگم که خیلی شیرینه...مطمئنم بهترین بابای دنیا میشه...اصلا انقده بهش میاد شمارو بغل کنه...هردوتون عشق منیدماچ

این روزا حسابی سرعت رشدت زیاد شده و دیگه تو دل مامانی جا کم داری...مدام از اینور گوله میشی میری اونور...یهو پات رو میکوبی تو شکم مامانی..ای جانم

وقتی تو جمع نشستیم حسابی مواظبم کسی به شکمم نگاه نکنه چون وول وول خوردنات رو میبینه و میفهمه شیطون بلای مامانی...قلب

منتظرم بیای و زندگی عاشقانه ی من و بابات رو زیباتر کنی گل پسری..یکی یدونه...دردونه...چراغ خونه...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

ستوده اهل آشپزانه
20 مهر 92 9:02
دلم ضعف رفت واسه مامان شدن
چقدر احساساتت رو زیبا و پاک بیان کردی
ایشالا به زودی قند عسلت میاد تو بغلت .ایشالا به شادی و خوشی و سربلندی بزرگش کنید
میبوسمت



چه خوب کردی سر زدی اینجا...ممنونم
انشالله روزی قسمت شما بشه...بوس
خاله ژیلا
23 مهر 92 0:55
مهناز جون ایشالا قدمش واستون خیر باشه و زودی به سلامتی بغل بگیریش و بیشتر ذوقش رو کنی. خدا براتون حفظش کنه.
ایشالا خدا همه نی نی ها رو واسه مامان باباها حفظ کنه. بوووس


قربونت برم ژیلاجونم...فدات