بعلههههههه....بالاخره انتظار به پایان رسید و نوگل زندگی ما پاش رو به این دنیا گذاشت. عشقم،نفسم،عمرم امیرمحمد عزیزم ٧آبان ١٣٩٢ در ساعت ١١:٣٠ متولد شد و یه دنیا عشق رو برامون به ارمغان آورد...قربون فندقم برم که شیرینی زندگیمون رو صد برابر کرده... تولدت خوب بود و زیاد مامانی رو اذیت نکرد خداروشکر...من راضیم فقط سینه نمیگیری و این ٤روز همین مشکل شده دغدغه ی من...مجبورم شیر رو بدوشم برات و بهت بدم وگرنه خدایی نکرده ناچار به شیرخشک دادن میشم که اصلا حاضر نیستم اینکارو بکنم مگر در زمان اجبار... امیرمحمدم اینکار خیلی انرژی ت رو تحلیل میده و من رو هم ناراحت میکنه...خواهش میکنم باهام همکاری کن تا زودتر جون بگیری و از این مرحله هم به خیر و خوش...